واژه «اربعین» در متون دینى و مجموعههاى حدیثى از ارزش والایى برخوردار است . آثار حفظ چهل حدیث، اخلاص عمل در چهل روز و دعاى عهد در چهل صبح، کمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، شهادت چهل مؤمن براى میت، برگزارى عبادت در چهل شب چهارشنبه براى دیدار حضرت ولى عصر علیه السلام، و بعثت غالب انبیاء در چهل سالگى، از جمله مواردى است که ارزش و جایگاه این اصطلاح اسلامى و عرفانى را مشخص مىسازد .
«اربعین» از اصطلاحات رایجى است که در متون اسلامى کاربرد زیادى دارد، مثلا در برخى از روایات به عنوان نماد کمال، حدى براى تصفیه باطن و ... قلمداد شده است .
اربعین در قرآن :
در برخى از آیات قرآن به واژه «اربعین» اشاره شده است، مثل: فرازى از قصه حضرت موسى علیه السلام که مىفرماید: « و اذ واعدنا موسى اربعین لیلة» (31)؛ «[ به یاد آورید] آن هنگامى را که با موسى علیه السلام ( براى یافتن پیام هاى آسمانى) چهل شب وعده قرار گذاشتیم .»
نیز مىفرماید:« و واعدنا موسى ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیلة» (32)؛ « و ما با موسى سى شب وعده گذاشتیم، سپس آن را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم . به این ترتیب، میعاد پروردگارش با چهل شب تمام شد.»
قرآن کریم در مورد نافرمانى بنىاسرائیل از حضرت موسى علیه السلام و سرپیچى آنان از دستورات الهى و مجازات آن گروه از یهودیان با چهل سال سرگردانى، مىفرماید: « فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فى الارض فلا تاس على القوم الفاسقین» (33) ؛ « این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنها ممنوع خواهد بود و آنان همواره در مدت چهل سال در این بیابان سرگردان هستند، پس تو درباره سرنوشت این جمعیت گناهکار ناراحت نباش!»
چهل روز گریه بر امام حسین علیه السلام :
امام صادق علیه السلام در روایتى به بیان گریه موجودات عالم بر سالار شهیدان پرداخته، به زراره مىفرماید: « یا زرارة! ان السماء بکت على الحسین علیه السلام اربعین صباحا بالدم و ان الارض بکت اربعین صباحا بالسواد و ان الشمس بکت اربعین صباحا بالکسوف والحمرة ... و ان الملائکة بکت اربعین صباحا على الحسین علیه السلام (39)؛ اى زراره! آسمان چهل روز بر حسین علیه السلام خون گریه کرد و زمین چهل روز براى عزاى آن حضرت گریست به تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخى خود چهل روز گریست ... و ملائکه الهى براى آن حضرت چهل روز گریستند .»
زیارت اربعین از نشانههاى ایمان و تشیع :
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود: «علامات المؤمنین خمس: صلاة الاحدى والخمسین و زیارة الاربعین والتختم فى الیمین و تعفیرالجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم (38)؛ نشانههاى مؤمنان (شیعیان) پنچ چیز است: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز (17 رکعت واجب و 34 رکعت نافله)، زیارت اربعین امام حسین علیه السلام، داشتن انگشتر در دست راست، و ساییدن پیشانى به خاک، و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم در نمازها .»
چهل روز گریه بر امام حسین علیه السلام:
امام صادق علیه السلام در روایتى به بیان گریه موجودات عالم بر سالار شهیدان پرداخته، به زراره مىفرماید: « یا زرارة! ان السماء بکت على الحسین علیه السلام اربعین صباحا بالدم و ان الارض بکت اربعین صباحا بالسواد و ان الشمس بکت اربعین صباحا بالکسوف والحمرة ... و ان الملائکة بکت اربعین صباحا على الحسین علیه السلام (39)؛ اى زراره! آسمان چهل روز بر حسین علیه السلام خون گریه کرد و زمین چهل روز براى عزاى آن حضرت گریست به تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخى خود چهل روز گریست ... و ملائکه الهى براى آن حضرت چهل روز گریستند .»
فرازى از زیارت اربعین :
صفوان بن مهران جمال مىگوید: مولایم حضرت صادق علیه السلام زیارت اربعین را به من آموخت و فرمود: « در روز اربعین جدم حسین علیه السلام را این چنین زیارت کن: السلام على ولى الله و حبیبه ...» در بخشى از آن زیارت که با مضامین عالى عرفانى و معنوى بیان شده است، چنین مىخوانیم:« و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة (40)؛ [خداوندا! من شهادت مىدهم که] حضرت حسین علیه السلام جان را در راه تو تقدیم کرد تا بندگان تو را از جهالت و بىخبرى رها سازد و از حیرت و سرگردانى و گمراهى نجات دهد .»
بسم رب الحسین (علیه السلام) :
چهل روزاز حماسه جانگداز عاشورا گذشت . در چنین روزی در سال 61 ه ق پس از چهل روز از شهادت حضرت اباعبد الله الحسین (ع ) و یاران باوفیشان کاروان بازماندگان کربلا و اهل بیت پیامبر اکرم( ص ) وارد کربلا شدند و سرهاى مطهر شهیدان بویژه سر مقدس امام حسین (ع) را در کنار پیکرهاى مطهر آنهادفن کردند . جابر ابن عبد الله انصاری در روز اربعین سال 61 هجرى، به عنواننخستینزیارتکننده مرقد شریف امام حسین(ع)، به کربلا آمد و به زیارتپرداخت. عطیهعوفى مىگوید:من با جابر بن عبد الله انصارى به زیارت قبر حسین(ع) رفتم.وقتى بهکربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد.قطیفهاى به کمر بست و قطیفهاىدیگر بر دوش افکند. سپس کیسهاىکه همراهش بود، گشود و از آن آرد سعد (ریشهخوشبوى کوفى)برون آورد و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شریف امامحسین(ع) حرکتکرد; در حالى که مشغول ذکر خدا بود، خود رانزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبرحسین(ع) برسان تا آن رالمس کنم. دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامى که دستشبهخاک مرقد حسین(ع) رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روى قبرافتاد. من بر وى آبپاشیدم. وقتى به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین!یاحسین! یاحسین! سپس گفت: حبیب لایجیب حبیبه آیا دوستجواب دوستش را نمىدهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهى که خونازرگهاى گلویتبر سینه و شانهات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایىافتاده است! منگواهى مىدهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرورمؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکارى وزاده هادیان و رهبران، وپنجمین تن از اصحاب کسا، فرزند بزرگترین نقبا(علی ع ) وفرزندسرور زنانى. چرا چنین نباشى که دستسید المرسلین تو را پروراند، دردامنپرهیزکارى بودى از پستان ایمان شیر خوردى، با اسلام از شیر بازگرفتهشدى و درزندگى و هنگام مرگ پاک بودى. قلب مؤمنان، از فراقتسوخت. آنها شک ندارند که توزندهاى، سلامو خشنودى خدا بر تو باد. گواهى مىدهم داستان تو مانند جریانشهادتحضرت یحیى بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرشجدا کرد.) عطیه عوفى مىگوید: سپس جابر، به اطراف قبر امامحسین(ع) متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارتکرد: درود و سلام بر شما ارواحى که در محور قبر امام حسین(ع) جاىگزیدید. و شترخود را در آستان او خوابانیدید. گواهى مىدهمشما نماز را به پا داشتید و زکات راادا کردید و امر به معروفو نهى از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدانجنگیدید.شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خدایىکه محمد(ص) رابه راستى فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم. عطیه عوفى مىگوید: از او پرسیدم:ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ مادر فرازو نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم; ولى اینشهیدان جانبازى کردند، بهگونهاى که سرهایشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟! جابر در پاسخگفت: اى عطیه، از حبیب خود رسول خدا(ص) شنیدم که مىگفت: هر کسقومىرا دوستبدارد، با آنها محشور مىشود و هر کس عمل قومى رادوستبدارد، در آن عمل باآنها شریک است. سوگند به خداوندى کهمحمد(ص) را به راستى فرستاد، نیت من و اصحابمهمان نیت امامحسین(ع) و اصحاب اوست; نیتى که بر اساس آن به شهادت رسیدند شهیدی چون حسین کربلا کو؟
بررسی مراثی امام حسین( ع ) :
شعر زبان فارسی زبانان است چنانکه هر عرب اهل حجاز هرگاه که زبان می گشاید به سجع سخن می گوید( نمونه آن نهج البلاغه امیرالمومنین و خطبه های حضرت زینب که نثر مصنوع است) هر ایرانی نیز در لایه های پنهان وجود خود با شعر می اندیشد، زندگی می کند، سخن می گوید و در نهایت می میرد. چند صدهزار بیت شعر از شاعران بلندآوازه ایران خودگویای این حقیقت است که شعر جزء جدایی ناپذیر زندگی فارسی زبانان است، در شادی و غم در عید و عزا در بیان فکر و اندیشه و همچنین در بیان اعتقادات دینی شعر همواره شاعران فارسی زبان را یاری داده است. زبان شعر زبانی پرتاثیر و بس شگفت است، با احساس شاعر در می آمیزد و توسن معانی برمی جهد و تا دورها آنجا که نثر را راهی بر آن نیست می تازد. مدح و منقبت و رثاء ائمه اطهار نیزدر کنار دیگر موضوعات شعر فارسی از سوی شعرا مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به فرارسیدن اربعین حسینی، بنا داریم که به مرثیه در شعر فارسی پرداخته و تاریخ ادبیات ایران را از این منظر مرور کنیم.
مرثیه در لغت به معنای" نوحه سرایی و گریستن بر مرده و ذکر محامد وی است" و صد البته بایستی رشته های محکمی از عشق و محبت میان شاعر مرثیه سرا و مرده و یا کشته ایی که بر او مرثیه می سرایند وجود داشته باشد. چرا که اساساً مرثیه زاده همین عشق است ، آنگاه که عاشقی در سوگ محبوب خود می سوزد مرثیه جانگداز زاده می شود. در تاریخ ادبیات فارسی مراثی امام حسین و خاندان مطهرش کم نیست و شایان توجه آن که بخش قابل توجهی از این مراثی توسط شاعران سنی مذهب سروده شده است. لازم به ذکر است که مذهب تشیع با آغاز سلسله صفویه در ایران گسترش یافته، به عنوان مذهب رسمی ایران شناخته شد. ولی پیش از آن به مدت یک هزاره مذهب غالب مردم ایران همانند دیگر بلاد اسلامی مذهب تسنن بود و تنها بعضی از شهرها و یا مناطق مانند سواحل جنوبی دریای خزر، شهرهای قم، کاشان، ری و ورامین بر مذهب تشیع بودند. از اینرو بزرگترین شاعران پارسی گو ، یا سنی مذهبند مانند سعدی و مولوی و یا در سنی یا شیعه بودند آنان جای شک است مانند حافظ. تعداد بسیار کمی از آنان مانند فردوسی مذهب تشیع داشته اند. به هر روی و با آنچه گفته شد اولین مراثی امام حسین(ع) توسط شعرای سنی مذهب سروده شده است. قصد آن نیست که از قدر و منزلت این مراثی بکاهیم چرا که امام حسین نواده پیامبر جان خویش و خاندانش را در راه اسلام نهاد و بدین ترتیب مرزهای میان فرق اسلامی را در هم شکست و در دل هر آزاده ایی جا گرفت.
...
عمار یاسر
عمّار بن یاسر (نام کامل: عمار بن یاسر بن عامر بن مالک) ملقب به ابوالیقظان، از صحابیون محمد پیامبر اسلام و بعدها از طرفداران علی بن ابی طالب گردید.[1]
محتویات
دوران کودکی و جوانی
پدرش یاسر، غلام ابو حذیفه مخزومی بود که با زنی به نام سمیه که قبلا کنیز ابوحذیفه بود و آزاد شده بود، ازدواج کرد و خانواده عمار با ابوحذیفه زندگی می کردند. خانواده عمار از اولین مسلمانان بودند و شکنجه های زیادی در این راه متحمل شدند. عمار در نتیجه با گروهی به حبشه مهاجرت کرد و پس از هجرت محمد به مدینه، به مدینه آمد.[1]
عمار تقریبا در تمامی غزوات محمد حضور داشت و در بدر و احد برای وی جنگید. در هنگام بستن پیمان برادری بین مهاجرین و انصار توسط محمد (مواخات)، وی برادر دینی حذیفه بن یمان گردید.[1]
موضع عمار در جانشینی محمد
دانشنامه ایرانیکا می نویسد عمار از مهاجرینی بود که به همراه زبیر، طلحه، عباس بن عبدالمطلب، مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، علی بن ابی طالب را وارث مشروع محمد میدانستند.[2]
دوران خلافت ابوبکر و عمر
در دوران ابوبکر، عمار در جنگ یمامه حضور داشت و یکی از گوشهایش را در این جنگ از دست داد. در زمان عمر بن خطاب در سال 21 هجری/641 میلادی، وی به امارت دار کوفه منصوب شد. در این مقام، عمار در فتح خوزستان شرکت کرد.[1]
دوران خلافت عثمان
در هنگامی که علی با شورشیانی که به مدینه آمده بودند مذاکره کرد و آنان را راضی کرد که برگردند، عثمان شهادت داد که از این پس، از مروان بن حکم و بنی امیه روی گردانده و از علی حرفشنوی کرده و دستور داد که دیگر انصار و مهاجرین به علی بپیوندند. او همچنین از عمار بن یاسر خواست که به این گروه بپیوندد ولی عمار این پیشنهاد را ردکرد.[3]
دوران خلافت علی بن ابی طالب
علقمه بن وقاص لیثی کنانی از مشاوران نزدیک طلحه، روایت میکند که تلاشهای بیثمری برای تشکیل یک شورا از میان اصحاب برجسته قریش در مورد بحث بر سر تعیین خلیفه آتی وجود داشتهاست. علقمه جلسهای در خانه مخرمه بن نوفل تشکیل میدهد. ابوجهم بن حذیفه در آن مجلس گفت که کسی که ما با او بیعت میکنیم باید قصاص خون عثمان را پیگیری کند. عمار بن یاسر در آن جلسه حضور داشت و با این موضوع مخالفت کرد. ابوجهم به او میگوید که چه طور برای شلاقهایی که خوردی قصاص میطلبی اما برای خون عثمان نه؟ و جلسه به هم میخورد. از دیگر مشارکت کنندگان در جلسه نامی برده نشده، ولی حضور ابوجهم این احتمال را در ذهن میآورد که طلحه در آنجا حضور داشته ولی حضور علی در آنجا نامحتمل است. ویلفرد مادلونگ مینویسد عمار احتمالا میخواسته که مانع از انتخاب طلحه گردد.[4]
عمار از اولین شیعیان علی بود. از سال 35 هجری/656 میلادی به بعد، علی روی وی حساب ویژه ای باز کرد. عمار قبل از جنگ جمل، او به کوفه رفته و موفق شد سپاهیانی از کوفه را به علی ملحق کند. عمار از جمله کسانی بود که پس از اتمام این جنگ، عایشه را به بصره بردند و مراقب وی بودند.[1]
عمار در سال 37 هجری/657 میلادی در جنگ صفین و در سن کهولت کشته شد. چندین قرن بعد، مزار وی در صفین مشخص گردید.[1]
ویژگی های عمار
عمار دانش بسیار خوبی از روایات منسوب به محمد داشته است و شهرتش در زمینه را مدیون تقوا و اخلاصش در دین اسلام است. دانشنامه اسلام بر این باور است که در سالهای بعد، نویسندگانی که دشمنان بنی امیه بودند، با ساختن حدیثهایی به نفع وی و با ذکر این که آیاتی از قرآن در مورد وی نازل شده، سعی در تکریم او داشتند، یک پیش گویی مشهور در مورد عمار که به محمد نسبت داده می شود، این است که عمار را گروهی شورشی می کشند که جایشان در جهنم است.[1]
فرزندان
عمار یک پسر به نام محمد داشت که وی نیز در علم حدیث دانش فراوان داشت و یک دختر به نام ام حکم داشت.[1]
پانویس
↑ پرش به بالا به: 1?0 1?1 1?2 1?3 1?4 1?5 1?6 1?7 Rec
...
...
علل نامگذارى ماه هاى قمرى
عللنامگذارى ماه هاى قمرى
ابن عساکر در کتاب گرانسنگ تاریخ دمشق به نقل از ابوعمروبن علاء درباره علل نام گذارى ماههاى قمرى گفته است : إ نّما سُمّى المحرّم لا ن القتال حرم فیه، و صفر لا ن العرب کانت تنزل فیه بلادا یقال لها صفر، و شهرا ربیع کانوا یربعونفیها، و جمادیان کان یجمد فیها الماء، و رجب کانوا یرجبون فیه النّخل ، و شعبان شعبفیه القبائل ، و رمضان رمضت فیه الفصال من الحرّ، و شوّال شالت الا بل باءذنابهاللضرب ، و ذوالقعدة قعدوا فیه عن القتال ، و ذوالحجّة کانوا یحجّون فیه ، فامّااوّل السّنة فالمحرّم .
یعنى : ماه محرم ، بدین جهت نامیده شدهاست که جنگ و درگیرى در آن حرام شده است ، و ماه صفر بدین لحاظ نامیده شده است کهعرب ها در این ماه بر زمین هایى ، منزل مى گزیدند که به آن ها صفر گفته مى شد، و دوماه ربیع اوّل و ثانى بدین جهت نامیده شده اند که عرب ها در این دو ماه زندگىبهارى در پیش مى گرفتند، و دو ماه جمادى اوّل و آخر بدین جهت نامیده شده است کهعرب ها در این ماه براى درختان خرما ستون هایى قرار مى دادند تا بر اثر زیادى محصولخرما، شاخه ها و درختان خرما نشکند، و شعبان از این جهت نامیده شده است که قبیله هادر آن از یکدیگر پراکنده و جدا مى شدند، و رمضان از این جهت نامیده شده است که درآن ، فصل هاى سال به شدت گرما مى رسند، و شوال بدین جهت نامیده شده است که شتر، دمخود را براى زدن بالا مى برد کنایه از آمادگى عرب ها براى ضربه زدن به یکدیگر، وذى قعده به این سبب نامیده شده است که مردم در این ماه به خاطر حرمت جنگ و خون ریزى، خانه نشین مى شوند، و ذى الحجّه بدین سبب نامیده شده است که عرب ها در این ماه ،به حجّ خانه خدا مى پرداختند. و اما نخستین ماه سال ، ماه محرم است .
صفر بهمعناى خالى نیز آمده است . ممکن است علت نامگذارى این ماه بدین جهت باشد که عرب هاپس از تحمل سه ماه حرام و خوددارى از قتل و غارت و خون ریزى ، با آغاز ماه صفر بهجنگ و غارتگرى مى پرداختند و روستانشینان و ساکنان کم جمعیت بادیه ها از ترس هجومغارتگران و جنایتکاران ، اسباب و اثاث خویش را جمع کرده و به جاهاى امن کوچ مىنمودند و روستاها و بادیه هاى خود را خالى مى کردند.
حرمت ماه صفر در نزد قریش
اهالى حجاز، به ویژه قبیله معروف قریش پیش از ظهور اسلام ،نسبت به زیارت خانه خدا و حرام دانستن چهار ماه از ایّام سال قمرى که از سنت هاى برجاى مانده از حضرت ابراهیم علیه السّلام و فرزندش اسماعیل علیه السّلام بود،
مرتکبتحریف و تغییر در احکام الهى و عمل نمودن به هواهاى نفسانى خود مى شدند.
آنانچون مردمى جنگجوى ، قبیله گرا و فاقد تشکیلات حکومتى و دولت بودند، در بیشتر سال بهتاراج دارایى ها، جنگ و خون ریزى یکدیگر و سایر ساکنان شبه جزیره مى پرداختند وامنیت جامعه را به کلى از میان مى بردند.
از سوى دیگر ناچار بودند که به خاطرپاى بندى به سنّت آبا و اجدادى خویش ، چهار ماه حرام را تحمل کنند و در این مدت ازجنگ و خون ریزى و غارتگرى دست بردارند.
پس از مدتى ، تحمل سه ماه حرام یعنى : ذى قعده ، ذى حجه و محرم که پشت سر هم بودند، بر آنان دشوار آمد و در صدد تغییرآن برآمدند.
آنان تصمیم گرفتند که حرمت ماه ذى قعده و ذى حجه را نگه دارند و ایندو ماه را جهت زیارت خانه خدا براى ساکنان شبه جزیره در امنیت نگه دارند، ولى برخلاف سنت ابراهیمى ، حرمت ماه محرم را شکسته و آن را براى خود مباح سازند و در اینماه ، بسان ماه هاى دیگر سال به جنگ و غارتگرى بپردازند و به جاى آن ، ماه صفر راحرام نمایند.
بدین جهت ، مدتى ماه صفر در نزد آنان ، از جمله ماه هاى حرام بودهاست .
هم چنین آنان دست کارى دیگرى در ماه هاى حرام کرده بودند و آن عبارت بوداز این که هر ماه حرام را دو سال حرام مى دانستند و ماه هاى دیگر را حلال مىشمردند. به عنوان مثال ،دو سال پشت سر هم ، ماه محرم را ماه حرام و ماه زیارت مىدانستند و ماه هاى دیگر را براى خویش مباح مى نمودند و سپس دو سال بعد، ماه صفر راماه زیارت و ماه حرام مى دانستند و سایر ماه ها را حلال و مباح مى شمردند. تا اینکه حج آنان در حجة الوداع که آخرین سفر زیارتى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بهمکه معظمه بود،مصادف شد با ماه ذى الحجّه ، و در این ماه مسلمانان حج واجب و زیارتخانه خدا را به جاى آوردند و به دستور رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این ماه براىهمیشه ماه زیارتى خانه خدا و حج واجب تعیین گردید.
وقایع ماه صفر
.
...
ششم صفر : صدور توقیع امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به حسین بن روح.
1392/09/13 - 23:00هفتم صفر : ولادت امام موسی کاظم علیه السلام 128 هجری، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بنابر نقل بحار، وفات آیتالله العظمی مرعشی نجفی 1411 قمری.
هشتم صفر : وفات حضرت سلمان فارسی (سلمان محمّدی ) رضیالله عنه 35 هجری قمری
نهم صفر : شهادت عمار یاسر رضیالله عنه در جنگ صفین 37 هجری، شروع جنگ نهروان 38 هجری قمری.
دوازدهم صفر : وفات هارون برادر حضرت موسی علیهماالسلام.
سیزدهم صفر : اختیار حکمین در صفین و حیله عمروعاص.
چهاردهم صفر : شهادت محمدبن ابوبکر به دست عمروعاص (بنابر روایتی)
شانزدهم صفر : شهادت آیتالله سید حسن اصفهانی فرزند آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی 1349 قمری.
هجدهم صفر : شهادت اویس قرنی در جنگ صفین 37 هجری قمری.
بیستم صفر : اربعین حسینی.
بیست و دوم صفر : صدور توقیع شریف امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء برای مرحوم شیخ مفید اعلی الله مقامه 420 قمری.
بیست و سوم صفر : پی کردن ناقه حضرت صالح نبی علیه السلام توسط قومش – گرفتار شدن حضرت یونس علیه السلام در شکم ماهی.
بیست و چهارم صفر : شدّت یافتن بیماری حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم.
بیست و پنجم صفر : شانه گوسفند و دوات طلبیدن پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم برای نوشتن وصیّت نامه و منع برخی حاضرین از این کار.
بیست و ششم صفر : دستور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم به لشکر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با رومیان( بنابر نقل واقدی 11 هجری) ، سالروز انقراض حکومت امویان.
بیست و هشتم صفر : رحلت جانسوز رحمت للعالمین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری – شهادت مظلومانه سبط اکبر امام مجتبی علیه السلام 50 قمری.
(سی ام / بیست و نهم ) صفر : شهادت امام رضا علیه السلام 203 هجری قمری
ماه صفر در نزد شیعیان
شیعیان إثنى عشرى و محبان اهل بیت علیهم السّلام، ماه صفر را از ایام سوگوارى سال مى دانند. زیرا در ابتداى این ماه خانواده امام حسین علیه السّلام و بازماندگان واقعه کربلا را به صورت اسیرى وارد شام نمودند و آنان را در فشار روحى و روانى و مورد تحقیر و توهین قرار دادند، به طورى که یکى از فرزندان خردسال امام حسین علیه السّلام، به نام رقیه (س)، بر اثر این سختى هاى طاقت فرسا، در دمشق به لقاءاللّه پیوست. هم چنین، بیستم این ماه، اربعین شهادت امام حسین علیه السّلام و یارانش در کربلا است.
بنا به روایت علماى شیعه و برخى از علماى اهل سنت، در 28 صفر، رحلت جانگداز رسول گرامى اسلام حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله و شهادت سبط پیامبر، حضرت امام حسن مجتبى علیه السّلام و در آخر این ماه، شهادت ثامن الحجج حضرت على بن موسى الرضا علیه السّلام واقع شده است. بدین جهت، شیعیان این ماه را همانند ماه محرم، به سوگوارى مى پردازند. در بسیارى از مراسم ها و محافل مذهبى، دو ماه محرم و صفر را پشت سر هم گرامى مى دارند و در آن ها به عزادارى مشغول مى باشند.
ولیکن، اکثر مورخان اهل سنت، رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در ماه ربیع الاول مى دانند. بدین جهت براى این ماه برنامه ویژه اى ندارند.
اعمال عبادى ماه صفر
هر یک از روزهاى سال، روز خداست و انسان مى تواند در آن روز براى موفقیت خویش، تلاش کند و براى نزدیکى به خداى سبحان و فراهم آورى خرسندى وى، عبادت کند، تصدّق نماید و خدمت به مردم کند.
ماه صفر نیز این چنین است. اگر انسان، طالب رضاى الهى باشد و در این راه بکوشد، به توفیقات الهى دست پیدا مى کند و درهاى رحمت، نعمت و سرافرازى را به روى خود مى گشاید. در مقابل، اگر از یاد خدا غافل بماند و در پى هوى و هوس هاى نفسانى باشد و از شیطان لعین پیروى کند، طبعا از توفیقات الهى دور مى گردد و درهاى نقمت، بدبختى و سیاه روزى را به روى خود مى گشاید و زمینه عذاب الهى در روز قیامت را براى خویش فراهم مى کند.
با این حال، در برخى از منابع آمده است که ماه صفر، معروف به نحوست است.
محدث جلیل القدر حضرت آیت الله شیخ عباس قمى (ره) هم در مفاتیح الجنان، در بخش اعمال ماه صفر، و هم در وقایع الایّام، به این موضوع اشاره کرده است.
در این جا، متن گفتار این محدث بزرگ را از وقایع الا یّام بیان مى کنیم:
بدان که این ماه (صفر) معروف به نحوست است و شاید سبب آن، واقع شدن وفات رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است در آن، هم چنان که نحوست دوشنبه به این سبب است. و یا به جهت آن است که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذى قعده، ذى حجّه و محرم الحرام) واقع شده که در آن سه ماه، حرب و قتال نبوده و در این ماه، شروع به قتال مى نمودند و خانه و منازل از اهلش خالى مى شد. و این هم یک سبب است در وجه تسمیه آن، به صفر.
به هر حال، از براى رفع نحوست، هیچ چیز بهتر از تصدقات و ادعیه و استعاذات وارده نیست. و اگر کسى خواهد محفوظ بماند از بلاهاى نازله در این ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند این دعایى را که «محدث فیض» روح الله روحه، در «خلاصة الاذکار» ذکر فرمود:
یا شدید القوى، و یا شدید المحال، یا عزیز، یا عزیز، ذلّت بعظمتک جمیع خلقک، فاکفنى شَرّ خلقک، یا محسن، یا مجمل، یا منعم، یا مفضل، یا لا اِله الّا اءنت، سبحانک إ نّى کنتُ مِن الظّالمین، فاستجبناله و نجّیناهُ من الغمّ، و کذلک ننجىِ المؤ منین، و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّیبین الطّاهرین.
سیّد، در «اقبال» دعایى براى هلال این ماه روایت کرده است.
—————-
منابع:
هدایة الانام الی وقایع الایام، محدث قمی، ص 63؛
مفاتیح الجنان، ص 532
کتاب روزشمار تاریخ اسلام "ماه صفر”، تالیف سید تقی واردی