وبلاگ عمّارییون وفاطمییون

وارث: حماسه کربلا بزرگترین و دلخراش ترین واقعه تاریخ است که پس از 1400سال هنوز هم زنده مانده وهر روز برعظمت وتاثیرگذاری آن درجوامع اسلامی وحتی نزدسایر ملت ها وادیان افزوده می شود . در این نوشته نگاهی گذرا واجمالی خواهیم داشت به سیر تاریخی عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و شهدای کربلای حسینی

اهل بیت امام حسین(ع) برای نخستین بار مراسم عزاداری آن حضرت ویاران شهیدش را در روز یازدهم محرم سال 61هجری ودر کنار اجساد مطهر شهیدان کربلا برگزار کردند.

با اسارت اهل بیت (ع) و ورود کاروان اسیران به کوفه، حضرت امام زین العابدین (ع) و حضرت زینب کبری  و ام کلثوم(س) برای مردم کوفه،که به تماشا آمده بودند،سخنرانی کردند. در پی این سخنرانی ها که گوشه ای از جنایات یزید وابن زیاد وسران لشکر کوفه وشام برای مردم   باز گو شد ، صدای ضجه و گریه از خانه ها و مردم کوفه بلند شد. پس از ورود کاروان اسرا به شام و خطبه خوانی حضرت امام سجاد(ع) در شام، یزید مجبور شد به اهل بیت امام حسین(ع)اجازه دهد که عزاداری کنند و اهل بیت به مدت سه روز به طور رسمی در شام، عزاداری کردند. در پی این خطابه و این عزاداری ها، انقلاب بزرگ فکری در شام پدید آمد و اکثر قریب به اتفاق مردم نسبت به دستگاه حاکمه، بد بین و بی اععتماد شدند.

عزاداری بعدی برای شهدای کربلا در مدینه برپا شد. پس از ورود اهل بیت(ع) به مدینه، عزای عمومی برپا شد و همه مردم مدینه ضجه و ناله کنان به دیدار وزیارت اهل بیت (ع)آمدند ومجالس عزاداری و مرثیه سرایی باشکوهی برپاشد. پس از آن، اشخاص سرشناس مدینه وسایر بلاد اسلامی که این خبرجانسوزرا شنیدند ، مجالس وحلقه های عزاداری تشکیل دادند. عزاداری های حضرت زینب کبری (س) مدینه را در آستانه انفجار و حرکت عمومی قرار داد و عمروبن سعید- حاکم مدینه- جریان را به یزید گزارش داد و اعلام کرد که تحقیقا وجود زینب کبری(س) در مدینه اندیشه ها را تحریک می کند ودستگاه خلافت را بابحران مواجه می سازد زیرا او سخنور، دانا و باهوش است. او و کسانی که با او همراهی می کنند، در  نظر دارند، برای خونخواهی حسین قیام کنند. به دنبال این گزارش ودرخواست بود که به دستور یزید ، حضرت زینب (س) ازمدینه به شام تبعید ویک سال بعد ودرحالی که از غم شهادت حضرت امام حسین (ع) وشهدای کربلا سخت رنجور وبیمارشده بود دارفانی را وداع گفت .

علاوه بر مواردگفته شده ، حضرت امام زین العابدین (ع) تازمانی که زنده بود از هر فرصتی – حتی مشاهده ذبح گوسفندوقربانی – استفاده می کردند وبه باز گویی فجایع کربلا وجریان شهادت امام حسین (ع) می پرداختند ومجالس عزاداری برپا می کردند. سایر ائمه اطهار نیز درمواقع خاص ، به ویژه ایام شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) ، مجلس عزاداری برپا می کردند و مشوق شیعیان برای اقامه عزا و عزاداری بودند.

گفتنی است که عزاداری امام حسین (ع) در ابتدا در ماه محرم یا در روزهایی چون روز عرفه، اول ماه رجب و شب عید فطر اقامه می شد . اما از آغاز قرن سوم (ه.ق) عزاداری وضعیت دیگری پیداکرد. درقرن سوم و چهارم و پنجم و همزمان با تشکیل دولت های آل بویه در عراق و حمدانیون در سوریه و فاطمیون در مصر، مذهب شیعه و به تبع آن ، مراسم عزاداری گسترش یافت و در بسیاری از شهرها وبلاد اسلامی، روز عاشورا تعطیل عمومی اعلام شد.

در محرم سال 252(ه.ق) معزالدوله دیلمی دستور داد که مغازه ها را تعطیل و مردم عزاداری کنند . دراین دوران ، مردم برای نخستین بار با حالت عزا و ماتم در خیابانها حرکت وعزاداری کردند. اینگونه وبا این اقدامات بود که عزای عمومی در میان شیعیان به صورت یک سنت درآمد. در این دوره اشعار در قالب قصیده سروده می شد و در این اشعار، ستم های بنی امیه و بنی عباس و مقام و منزلت اهل بیت(ع)، ذکر می شد. مردم در عزاداری ها و شعرا در قصیده ها، بیشترین توجه را به ولایت اهل بیت(ع) داشتند و کتب مقتل در این دوره تألیف ومنتشر شد.

مشخصات روضه خوانی در این دوره عبارت بود از :

1. عزاداری در ایام عاشورا و موسم زیارت؛

2. تکیه بر اهل بیت(ع) وذکر مناقب ایشان به عنوان عترت پیامبراسلام (ص)؛

3. رشد ذوق شعری در زمینه مدح و مراثی امام حسین و اهل بیت(ع)؛

4. تبیین وذکر مصیبت های وارده براهل بیت (ع)؛

5. بیان ستم های بنی امیه؛

6. برگزاری موسم عزاداری برای اعتراض به بنی امیه و بنی عباس و ایادی آنها.

باتوجه به مطالب گفته شده ونظر به اینکه حکومت های وقت ادامه عزاداری وذکر مناقب اهل بیت (ع) را خطری برای ادامه حکومت ظالمانه خودمی دانستند ، به همین دلیل از برگزاری مراسم عزاداری به شدت جلوگیری می کردند.

عزاداری در زمان بنی عباس و مغول

پس از انقراض سلسله بنی عباس در بغداد و سلطه مغول ها بر بخش عظیمی از کشورهای اسلامی، شکل و محتوای روضه به تدریج تغییر یافت. این تغییر شاید برای آن بود که سلاطین بنی عباس، خود را خلیفه پیامبر می دانستند و مدعی حکومت بر مسلمین از جانب اسلام بودند و اطاعت خود را برمردم واجب شرعی اعلام می کردند.

از نظر آنها، مذهب اهل سنت رسمی و قانونی و شرعی بود و از آن به طور کامل حمایت می کردند. پیروی از مذهب شیعه ممنوع شده بود و در ادارات دولتی و مراجع قضایی رسمیت نداشت. برای همین مراسم روضه، از سیاست جدا نبود وبه شدت با آن مخافت ومقابله می شد.

پس از سلطه مغول و وحشت بسیار عجیبی که حضور آنها در جامعه ایجاد کرده بود، با توجه به اینکه حاکمان مغول مدعی حکومت بودند، نه مدعی خلافت، مراسم عزاداری از حالت اعتراض سیاسی خارج شد و به مراسم خاص مذهبی اختصاص یافت و عزاداری برای به دست آوردن اجر وثواب اخروی و دوستی با اهل بیت(ع) برگزار شد. در این دوره بود که تحریف های زیادی در وقایع عاشورا انجام شد و برای بیشتر گریاندن مردم وگرم کردن مجالس عزاداری ، داستان های مهیج و زبان حال نقل می شد و برای اینکه حکومت ها مانع نشوند، وارد مسئله سیاست و حکومت نمی شدند.

مشخصات عزاداری در این دوره عبارت است از:

1. تعمیم و گسترش مراسم عزاداری از ایام محرم و زیارتی به ایام دیگر؛

2. برگزاری مجالس روضه خوانی ، بیشتر برای به دست آوردن ثواب و شفاعت ائمه معصومین(ع)؛

3. بیان ستم ها و جنایات بنی امیه و بنی عباس برعلیه اهل بیت پیامبراکرم (ص)؛

4. ذکر فضایل اهل بیت(ع)؛

5. زهد گرایی و دخالت نکردن در امور حکومتی و دوری از دنیا و پرداختن به امور آخرت؛

6. گسترش حسینیه ها برای برگزاری مراسم عز داری .

در این دوره، هر کس ذوق و قریحه شعری داشت، اشعاری در مدح امام حسین(ع) می سرود که بسیاری از آن اشعار سینه به سینه یا در دفتر های خطی حفظ شده است.

در این دوره، همت بر آن گماشته شد که فضایل اهل بیت بیان شود و مردم با آنها آشنا شوند. که این آشنایی نقش بسیار مهمی در تداوم خط اهل بیت و تشیع داشته است.عزاداری به شکل فعلی در این دوره رواج یافت.

عزاداری در دوران اخیر

یکی از اهداف اصلی قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) مقابله با ظلم وجور وظلم ستمکاران ، امربه معروف ونهی ازمنکر واحیای سنت رسول گرامی اسلام (ص) بود . باعنایت به مطلب گفته شده وبا توجه به ضرورت دقت در اهداف اصلی قیام حضرت امام حسین (ع) ، عزاداری آن حضرت وشهدای کربلا ضمن رشد کمی در دوران اخیر ، از نظر کیفیت نیز رشد قابل توجهی کرده است. علاوه بر موارد گفته شده ، برپایی واقامه مجالس عزاداری از ایام محرم به سایر مناسبت ها وایام شهادت حضرات معصومین (ع) نیز گسترش یافته ود در سالگرد رحلت پیامبر(ص) و امامان معصوم و حضرت زهرا(ع) مراسم عزاداری برپا می شود. دراین میان توجه به ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا (س) درچند سال اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته وهمانطور که اطلاع دارید همه ساله در ایام فاطمیه  علاوه بر مجالس عزا توسط هیئات مذهبی که در دهه های فا طمیه انجام می شود ، همه ساله ودر ایام منتهی به سالروز شهادت آن حضرت ، از طرف رهبرمعظم انقلاب اسلامی ،به مدت پنج شب مراسم عزاداری اقامه می شود 

ویژگی های عزاداری در دوران جدید به قرار زیرمی باشد :

1.دقت تاریخی

افرادی که از فضل و سواد بهره مند هستند، می کوشند وقایع عاشورا و مرثیه دیگر امامان (ع) را بر اساس سند تاریخی بیان کنند و از نتیجه گیری های به دور از عقل و عرف در مقام ائمه شدیدا پرهیز می کنند.

2.تاریخ تحلیلی

خطیبان و نویسندگان ، تاریخ عاشورا را به صورت تجزیه و تحلیل شده بیان می کنند. آنها قضایا را ریشه یابی و عوامل پیدایش و آثار اجتماعی آن را بیان می کنند.

3.بیانصحیح وتحلیلی اهداف قیام امام حسین(ع)

در عزاداری ها، حرکت امام حسین(ع) و دلایل ایشان برای قیام بررسی می شود.هر کسی برای بررسی مدعای خود شواهد تاریخی و دلایلی از کلام پیامبر(ص) وخود امام حسین(ع) ذکر می کند. هرچند برخی به خطا می روند، لکن اقدام به چنین کاری و تجزیه و تحلیل اهداف آن پیشوای بزرگ الهی کاری بسیار ارزشمند است.

4.توأم شدن روضه ومجالس عزاداری با سیاست وحکومت داری

برگزاری مراسم روضه از سیاست جدا نبوده و نیست. این مجالس محل بسیار مناسبی برای رشد آگاهی سیاسی و موضع گیری در برابر حکومت های ستمگر بوده و می باشد. به طوری که بسیاری از تصمیم گیری های سیاسی در همین مجالس اتخاذ شده است. مطالعه تاریخ سیاسی ایران از دوران مشروطه و مقدمات آن، این حقیقت را روشن می کند واوج گیری انقلاب اسلامی ومبارزه برعلیه استبداد پهلوی وجنایات آمریکا واسراییل در دوران مبارزه وپیروزی انقلاب اسلامی وتشجیع مردم به ویژه نوجوانان وجوانان برای حضور درجبهه های جنگ دردوران هشت سال دفاع مقدس بهترین مدعا برای اثبات این حقیقت می باشد .

نقش عزاداری دراصلاح امورامت وجامعه اسلامی

قیام امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت تلاش های پامبرگرامی اسلام (ص) وحضرت امام علی وامام حسن (ع) را به نتیجه رساند وبارور کرد و زمینه ایستادگی وقیام درمقابل ظلم وستم را برای آیندگان را فراهم کرد.

در آن مقطع، که معاویه فعالیت های بسیار گسترده و همه جانبه ای را برای محو نام عترت پیامبر(ص) از خاطره ها در پیش گرفته بود، بیشتر افراد با حقیقت اسلام وسنت پیامبر (ص) وعترت پیامبر واهل بیت عصمت وطهارت بیگانه بودند. حتی آنان که امام حسین (ع) را می شناختند نیز ایشان را به عنوان امام و پیشوای لازم الاطاعة نمی دانستند زیرا مفهوم عترت در نزد آنها تنها به معنی خاندان پیامبر بود و بر این اعتقاد بودند افرادی که منتسب به پیامبرند باید احترام شوند و آنها را باید دوست داشت. در واقع، دوستی با عترت مطرح بود، نه اطاعت از عترت . اما امام حسین(ع) با قیام خود عترت را به عنوان رهبر و واجب الاطاعة مطرح کرد و اقدامی کرد که هرگز قابل انکار و تحریف نباشد.

ایشان مردم را با مفهوم عترت وامامت ولایت آشنا کردندو قیام ایشان زمینه و انگیزه این آشنایی را فراهم کرد. سنت عزاداری عاشورا ، زمینه پاسداری از اندیشه شیعه را در همیشه تارخ فراهم کرد. طوری که نوحه خوانی را هیچ کس نمی تواند منع کند و در سایه و پوشش عزاداری می توان مفهوم امامت ولایت وعترت پیامبر (ص) و اهداف امام حسین(ع) را تشریح کرد.

سنت عزاداری حسینی را ائمه معصومین (ع) تأیید وخود نیز اقامه عزا کردند و بارها دوستان و شیعیان را با گفتار و عمل به اقامه مجالس تشویق وتوصیه فرمودند ..




...

طبقه بندی:
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/8/15 توسط حسین صمیمی فر | نظرات ()

جلوه گری

درخیابان چهره آرایش مکن  ***  ازجوانان سلب آسایش مکن

زلف خوداز روسری بیرون مریز *** درمسیرچشم هاافسون مریز

یادکن ازآتش روزمعاد   ***  طره گیسومَنه دردست باد

خواهرم دیگرتوکودک نیستی *** فاش ترگویم عروسک نیستی

خواهرم!ای دختران ایران زمین *** یک نظرعکس شهیدان راببین

خواهرمن این لباس تنگ چیست *** پوشش چسبان رنگارنگ چیست

خواهرم این قدرطنّازی مکن *** بااصول شرع لجبازی مکن

درامورخویش سرگردان مشو ***  نوعروس چشم نامردان مشو 




...

طبقه بندی:
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/8/13 توسط حسین صمیمی فر | نظرات ()

هوالمحبوب                           
چایت را دوان دوان می خوری و به ساعت نگاه می کنی. دیرکرده ای ! جلوی آینه قدی که می ایستی خودت یک ماشاء الله بگو. وبایست ... دستی به سرو رویت بکش ماه که هستی ماه تَرَش کن ... مقنعه خاکستری ات را جلوتر بیاور تا پیشانی ات کوچکتر شود وماه تر شوی ! ... چادرت را بردار ... اول ببوسش و بعد ببویش ! بوی زهرا می دهد ... بح بح بگو! حالا شب چهاردهَ ش را هم جا گذاشته ای ! یک دور بچرخ بگذار آینه دیوانهء تو شود ... مادر را بگو موقع رفتنت وان یکاد بخواند ... کفش هایت را اول جفت کن ... ببین جفت شده اند ... دو تا شده اند ... ببین چقدر شبیه هم هستند ! حالا پایت کن ... همین ها قرار است ترا تا عرش برانند ... پس یادت باشد این کفش ها حرمت دارند ... نباید سرو صدایشان به گوش نالوطی ها برسد باید عاقل بروند و بیاورند ترا ... کمی بنشین پای حوضِ لب ریز .. بگذار ماهی ها از چشمانت سیر شوند ... دستی بر روی آب بکش و آن را متبرک کن ! بگذار دیر بشود ! عوض آن عاشق می کنی و می روی ... در را آهسته که بستی همان اول راه یک یا علی بگو تا امروزت بیمه شود ... بیمهء حضرت امیــــــــــر ... روزت که بیمه شد آرام پای بر برگ برگِ کوچه بگذار ... مبادا از خواب بیدارشان کنی ... صدای خُنُک باد را می شنوی ؟ ترا به میهمانی ِ راه دعوت می کند یک همراهی ِ صبح گاهی ... یک هم نوردی با رهگذر کوچه های بی یار! ... دلت را به آنهایی که حواست را پرت می کنند مسپار که باد امروز بهترین رفیقِ هم راه توست ... تویی که عطر چادرت تمام کوچه های نرفته را مست کرده چه رسد به رفته هایت ... تویی که جای هاج و واج نگریستن به خَلق با زمین هم رکاب شده ای ... تویی که در دلت ذکر خدارا دارم را صد مرتبه تلاوت می کنی ... تویی که رزق و روزی ِ پاکت از دستان ملائک می رسد ... تویی که نه آینه نه ملائک بل خدا هم عاشق تو شده است ... عاشق نجابتت ... عاشق شرافتت ... عاشق شماتتت ... عاشق قهرت ... عاشق عشقت ... خوش به حال معشوقهء تو ... دیر کرده ای ؟؟ مهم نیست خدا با توست ازهیچ باک نداری                                                                  




پ ن : عکس مهسا اجاقی

بازنشر در * زاهدان پرس *
بازنشر در * حرف تو *
بازنشر در *برای زهرایی ها *
بازنشر در *صبح زاگرس*





...

طبقه بندی:
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/8/13 توسط حسین صمیمی فر | نظرات ()

پرسش :

 چرا به امام حسین ـ علیه السّلام ـ  ثار الله می‌گویند  و چه کسی این لقب را به ایشان داده است؟

پاسخ :

 «ثار» در لغت هم به معنی خون آمده است و هم به معنی طلب و انتقام گرفتن از خون کسی که به دست دیگران کشته شده است.[1]

ثار الله از دو واژه ثار و الله تشکیل یافته و یکی از القاب امام حسین ـ علیه السّلام ـ می‌باشدکه در زیارت عاشورا با این لقب آن حضرت را زیارت می‌کنیم. ثارالله: یعنی (طلب دمه الله) کسی که طالب خون او خداست و انتقام از قاتلین او را خداوند خواهد گرفت.[2]

یکی دیگر از معانی آن یعنی کسی که در راه خدا کشته شود و خویشاوندان و خاندانش در این راه کشته شود.

مرحوم مجلسی در شرح جمله الوتر الموتور چنین نوشته است: وتر الله ای الفرد المتفرد فی الکمال من نوع البشر فی عصره الشریف او المراد ثار الله ای الذی الله تعالی طالبُ دَمِه و الموتور قتیلُ له، قتیلُ فلم یدرک بدمهِ؛ یعنی فردی که در راه خدا به شهادت می‌رسد با این کیفیت از تمام بشر و در عصرش منحصراً اوست و یا مراد از آن همان ثار الله است که به معنی کسی است که طالب خون او خداوند است، و موتور به معنای کشته شدن در راه خداوند و کشته‌ شده‌ای است که خونش را انتقام نگرفته باشند، بلکه فقط خداوند است که انتقام خونش را از قاتلین می‌گیرد.[3]

و احتمال دارد معنای ثارالله چنین باشد، خونی که صاحب آن خداوند است و ولی دم او خداوند است. چنان که در بحث قتل عمد و غیر آن از آن به اولیاء دم تعبیر می‌آورند. در اینجا نیز ولی دم خون حسین و انصارش خداوند است. چون خون حسین در راه خدا و برای حفظ قرآن و تمامیت اسلام ریخته شده و خالصاً و مخلصاًلله بوده است و در نهایت درجه اخلاص با تمام وجود برای خداوند بوده است. لذا این خون و این شهیدان خدائی هستند. بنابراین انتقام آن نیز باید از طرف خداوند باشد‌، یا اینکه چون امام حسین ـ علیه السّلام ـ حجت خداوند بر زمین و ولی مطلق حق بود و مردم او را کشتند و زمین را از حجت حق خالی کردند بنابراین خداوند انتقام حجتش را از قاتلین او خواهد گرفت. امّا درباره اینکه این لقب را چه کسی به امام حسین ـ علیه السّلام ـ داده است باید عرض شود که چون سند زیارت عاشورا قدسی است، یعنی زیارت عاشورا که زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ است از طرف خداوند به ائمه رسیده است و‌ آنرا پیامبر اکرم از جبرئیل گرفته و جبرئیل آن را از خداوند یاد گرفته است و از طریق معصومین به ما آموخته‌اند تا آن حضرت را زیارت کنیم،[4] بر این اساس این لقب را خداوند به امام حسین ـ علیه السّلام ـ داده است و چه لقب زیبایی است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. منشور نینوا، مجید حیدری.

2. حماسه سیاسی تاریخی زیارت عاشورا، محمد رسول دریایی.




...

طبقه بندی:
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/8/13 توسط حسین صمیمی فر | نظرات ()

جلوه های عرفان در قیام عاشورا چیست؟

 

 

پاسخ :

 بوعلى‏ سینا(ره) در تعریف عرفان گفته است:

«توجه مستمر درونى و انصراف فکرى به طرف قدس جبروت به منظور تابش نور حق، عرفان‏ است.»(1)

رسیدن به چنین حالتى، آرزوى همه سالکان راه حق است. همت عالى آنان این است که همه حجاب‌هاى ظلمانى و نورانى عالم ملک و ملکوت را پشت سر نهند و با چشم دل، بدون واسطه، رخ زیباى یار را ببینند و خود را فداى او کنند.

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست‏ روزى رُخَش ببینم و تسلیم وى کنم‏

در مناجات شعبانیه، که زمزمه همه امامان بوده است، آمده است:

«اِلهى‏ وَ اَلْحِقْنى‏ بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خائِفاً مُراقِباً یا ذَااْلجَلالِ وَ الْاِکْرامِ؛(2) معبودا، مرا به نور گرانقدر خویش رسان تا نسبت به تو عارف گردم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم، اى دارنده جلالت و کرامت.»

این حالت عالى روحى در اثر تقواى الهى، پرهیز از گناهان ، انجام وظایف و پیشرفت درسیر و سلوک اخلاقى پدید مى‏آید . سالار شهیدان در دعاى عرفه از خدا ‏مى‏خواهد:

«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى‏ اَخْشاکَ کَاَنّى‏ اَراکَ؛(3) خدایا مرا در مرتبه‏اى از خوف از خودت قرار ده که گویا تو را مى‏بینم.»

جلوه های عرفان در کربلا:

1- وصال به حق:

آن امام همام و یاران او خود را به خدا نزدیک مى‏دیدند تا جایی که از همه هستى خویش گذشتند و هر سختى و تلخى را به جان خریدند. هر چه در راه جانبازى و جهاد جلوتر مى‏رفتند، آثار شیرین این حالت عرفانى برایشان بیشتر جلوه‏گر مى‏شد. در شب عاشورا پس از سخنان امام و اعلام وفادارى اصحاب، امام آنان را دعا کرد، سپس پرده از چشمانشان برداشت و آنان نعمتهاى بهشتى را که خدا عطایشان کرده بود دیدند و جایگاه خویش را شناختند.»(4)

همچنین پس از نماز ظهر عاشورا به آنان فرمود:

«یا کِرامُ هذِهِ الْجَنَّةُ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ اتَّصَلَتْ اَنْهارُها وَاینََعَتْ ثِمارُها وَ هَذا رَسُولُ اللَّهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذینَ قُتِلوُا فى‏ سَبیلِ اللَّهِ یَتَوَقَّعُونَ قُدُومَکُمْ وَ یَتَباشَروُنَ بِکُمْ فَحاموُا عَنْ دینِ اللَّهِ وَ دینِ نَبیّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ؛ اى بزرگواران! این بهشت است که دروازه‏هایش به رویتان گشوده شده و رودهایش به هم پیوسته و میوه‏هایش شیرین گشته است. رسول خدا(ص) و شهدایى که در راه خدا کشته شده‏اند ، منتظر ورود شما هستند تا خوش‏آمد گویند، بنابراین از دین خدا و پیامبرش دفاع کنید و از ناموس پیامبر پاسدارى نمایید.»(5)

حماسه‏سازان عارف کربلا آنچه را که دیگران در آینه نمى‏دیدند، در خشت خام مى‏دیدند و بصیرت و عرفانشان پرده‏هاى زمین و زمان را درنوردیده بود و بر بام دنیا گام نهاده ،چنین مقام ارجمندى را در پرتو همراهى با حضرت اباعبداللَّه(ع) به دست آورده بودند:

زهیر بن‏قین آن‏گاه که آهنگ میدان کرد، دست بر دوش امام نهاد و گفت؛

«اینک راه خویش را به نیکى یافته‏ام و عارفانه قدم به میدان مى‏نهم و یقین دارم که به ملاقات نیاکان بى‏نظیر تو یعنى پیامبر و على و حسن و جعفر طیار و حمزه علیهم‏السلام مى‏شتابم.»(6)

حضرت على‏اکبر(ع) نیز یک بار از میدان برگشت و در ظاهر از امام طلب آب نمود ولى در واقع آب حیات مى‏طلبید، امام به او فرمود:

«پسرم، به میدان باز گرد که پس از اندکى جنگیدن، جدت محمد(ص) را ملاقات خواهى کرد و او چنان تو را سیراب خواهد کرد که پس از آن، هرگز تشنه نخواهى شد!»

پس از سخنان امام(ع) آن مجاهد عارف به صف دشمن زد و حماسه آفرید. در آن میان‏منقذ بن‏عروه، او را هدف قرار داد و بر زمین افکند، على‏اکبر در میان خاک و خون، فریادبرآورد:

«پدر عزیزم، درود بر تو، این، جدم پیامبر است که بر تو سلام مى‏فرستد و پیام مى‏دهد که هر چه زودتر به سوى ما بشتاب!»(7)

راستى در عرفانگاه کربلا چه رخ داده است که پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر ،دل مى‏کند و خود را تسلیم امواج بلا مى‏نماید؟ جز اینکه جملگى تصمیم گرفته‏اند از آوردگاه نینوا به بارگاه «دَنى فَتَدلَّى» پر بکشند و با زبان حال و قال بگویند:

 

تَرَکْتُ الْخَلقَ طُرّاً فى‏ رِضاکا وَ اَیْتَمْتُ الْعَیالَ لِکَنى اَراکا فَلَوْ قَطَّعْتَنى‏ اِرْباً فَاِربا لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلى‏ سِواکا!

تمامی مردمان را در راه رضایت تو ترک گفتم و عیالم یتیم گشت تا تو را ببینم اگر مرا قطعه قطعه کنی، دلم غیر ار تو را نمی‌خواهد.(8)

همه عاشوراییان، مست جمال حسینى شدند و زیباترین سرود عاشقانه را پیام‏آور کربلا، حضرت زینب(س)، در کوفه ابراز داشت. وقتى اهل بیت(ع) به عنوان اسراى جنگى وارد مجلس عبیداللَّه شدند، او با نخوت و غرور از حضرت زینب(ع) پرسید: خدا با خاندان تو چه کرد؟ دختر پیامبر با اطمینان و صلابت پاسخ داد:

«ما رَأَیْتُ إلاَّ جَمیلاً، هؤُلاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرزوُا اِلى‏ مَضاجِعِهِمْ ...؛(9) جز زیبایى ندیدم! این خیل (شهدا) کسانى هستند که خدا شهادت را برایشان مقرر کرده بود و آنان به مشهد خویش شتافتند.»

2. راز و نیاز با خدا:

دعا و عبادت، زیباترین حالتى است که انسان پیدا مى‏کند و در خلوت انس خداى خویش مى‏نشیند. از نظر قرآن مجید، هدف نهایى آفرینش محسوب مى‏شود؛«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِیَعْبُدوُنِ؛(10)

جن و انسان را نیافریدم جز آنکه مرا بپرستند.»

نیایش و پرستش خالصانه از ویژگى‏هاى دایمى امام حسین (ع) و یاران فداکار او بود. امام سجاد(ع)فرمود:«پدرم در شبانه‏ روز هزار رکعت نمازمى‏خواند.»(11)

حضرت، در طول سفر، حتى در صبح و ظهر روز عاشورا نمازهاى واجب را همراه اصحابش به جماعت برگزار ‏کرد. عصر تاسوعا وقتى جنب و جوش دشمن را ملاحظه کرد، حضرت عباس(ع) را فرستاد تا از آنان خبر بیاورد، به او گفتند، قصد حمله دارند، امام برادر را به سوى عمر سعد فرستاد تا از او مهلت بگیرد جنگ را به فردا موکول کند تا یک شب دیگر به درگاه خدا عبادت کنند، آنگاه فرمود:

«خدا مى‏داند که نماز، قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست ‏دارم.»(12)

شب عاشورا تا صبح، مشغول نماز و دعا و استغفار و مناجات و تلاوت قرآن بودند.(13)

حضرت مسلم(ع) هنگام عزیمت به سوى کوفه، براى وداع به مسجد النبى رفت و دورکعت نماز به جاى آورد.(14) در باره یکى دیگر از شهدا به نام «سوید بن‏عمر» نوشته‏اند:«انسانى شریف و پرنماز بود.»(15) حبیب بن‏مظاهر عصر تاسوعا خطاب به نیروهاى یزید گفت: «چه بد گروهى هستید ؛ فرداى رستاخیز در حالى به پیشگاه خدا حضور مى‏یابید که نسل و عترت پیامبرش را کشته‏اید؛ کسانى که عابدان این دیار و نمازشب‏خوان و ذاکر خدا بودند.»(16)

به شهادت تاریخ و احادیث، امام حسین(ع) بیشترین محبت و شیفتگى را نسبت به خداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از میان آن همه حالات، داستان ها و روایات و اخبار، یک جمله براى ما کافى است، که از مهم ترین قسمت هاى مناجات او در عصر عرفه در صحراى عرفات با خداى خویش است:

«متى غبتَ حتى تحتاج الى دلیل یدلُّ علیک و متى بعدتَ حتى تکون الاثار هى التى توصل الیک، عمیت عینٌ لا تراک علیها رقیباً و خسرت صفقة عبد لم تجعل لَهُ من حبک نصیبا؛ تو کی از نظر پنهانی تا به دلیل و برهان محتاج باشی و کی از ما دور شدی تا آثار و مخلوقات، ما را به تو نزدیک سازد؟! کور باد چشمی که تو را نمی‌بیند، با آن که همیشه تو مراقب و همنشین او هستی. در زیان باد بنده‌ای که نصیبی از عشق و محبت نیافت.(17)

کى رفته‏اى ز دل که تمنا کنم تورا کى رفته‏اى ز دیده که پیدا کنم تو را

امام حسین(ع) همچون دیگر پیشوایان اسلام، با آن‏همه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبى، بیشترین احساس ابهت و جلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود داشت که در موارد گونه‏گون تجلى و بروز مى‏کرد. امام تالحظه شهادت، ارتباط ناگسستنى و عشق سوزان به محبوب واقعى خود را به همراه داشت.

در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزدیک مى‏گردید و ساعات بحرانى جبهه کربلا نزدیک‏تر مى‏شد، آن عاشق دلباخته با سپرى شدن ساعات فراق و نزدیک شدن وعدة وصل، قیافه‏اش مصمم‏تر، رنگ او برافروخته‏تر، سیمایش گلگون‏تر و چهره‏اش شکفته‏تر مى‏گردید و شور مخصوصى در امام دیده مى‏شد. (18)

امام حسین در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرام و شاد و بشاش و متبسم و خندان بود. شمر سراو را مى‏برید اما وى چون گل شکفته بود (19)چرا که وظیفه خود را به انجام رسانیده و اینک در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوب خویش است. آرى این است نتیجه عشق و معرفت به پروردگار، و این است نتیجه ادای تکلیف و انجام مسؤولیت و وظیفه. آرامش خاطر و سکون و طمأنینه، حاصل ارزشمند انجام تکلیف است، و چه موهبتى از این ارزشمندتر.

پیامبر اسلام(ص) درباره اصحاب امام حسین(ع)، آن عاشقان کوى دوست و شیفتگان وصال یار فرموده بود:« لا یجدون الم مس الحدید؛(20) آنان درد و رنج اصابت اسلحه آهن را نمى‏یابند». چگونه مى‏شود نیزه و خنجر به بدنى فرو رود و بیرون کشیده شود و خون جارى گردد اما احساس سوزش و درد در میان نباشد؟ پاسخ این است که اینان چنان شیفته و دلباخته کوى دوست و راهى به سوى آن دیار بودند که سر از پا نمى‏شناخته ، برخورد با سلاح‏هاى گوناگون را به چیزى نمى‏گرفتند و کوچک‏ترین اعتنائى‏به آن نداشتند . چنان در راه اداى تکلیف و انجام وظیفه اسلامى و انسانى خود سرمست موفقیت و کامیابى بودند که به هیچ چیز دیگر نمى‏اندیشیدند. وقتی یاران و اصحاب امام(ع) چنین بودند ، خود آن وجود سرشار و آن مصداق بارز «والذین آمنوا اشد حبا (21) للّه» چگونه بود؟

3. تجلی رضا به قضا:

در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» دشوار و ارجمند است.

به راستی که حسین بن علی(ع) در میان آنان - که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران میاندیشید و آن را میپسندید - «آنچه را جانان پسندد» میپسندید. کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود. حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه، زمزمه میکرد: «الهی رضی بقضائک».

این مرحله از عرفان؛ یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز فرموده: «رضا الله رضانا اهل البیت ؛رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است». (22)

حضرت با مجاهدت، ریاضت و زهدورزى خالصانه به مقام رضا رسیده بود . این مقام درتمامی برخوردهاى حضرت با دشمن ظهور و بروز پیدا می کرد و کوفیان را نهیب مى‏زد که شما کسانى هستید که رضایت و خواسته‏هاى دل خویش را بر رضاى الهى ترجیح‏داده‏اید:

«لا افلح قوم آثروا مرضاة انفسهم على مرضاة الخالق؛ (23)

رستگار نخواهند شد قومى که رضایت خود را بر رضایت خداوند ترجیح دهند».

... هیچ یک از پیشامدهاى تلخ ظاهرى، خللى در اراد? مصمم حضرت در ادامه حرکت پدید نیاورد و با دلى راضى به پیشواز حوادث مى‏رفت. آن گاه که فرزدق ایشان را از اوضاع کوفه خبرداد در جواب فرمود:

«همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضاى الهى بر چیزى نازل شود که دوست داریم و مى‏پسندیم، خدا را بر نعمت‏هایش سپاس مى‏گوییم اما اگر قضاى الهى میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز از کسى که نیتش حق و شیوه‏اش تقوا باشد دور نیست». (24)

این کلام امام(ع) در مدینه در وقت وداع با قبر جدش رسول خدا هم اعلام شد:

«اسئلک...ما اخترتَ مِن أمرى هذا ما هو لک رضى؛ خدایا! از تو درخواست دارم آنچه را مایة خشنودی توست، برایم برگزینی.»(25)

این خصلت حضرت در همراهانش نیز ظهور و بروز کامل داشت. حضرت زینب در مجلس ابن زیاد آن گاه که والى مغرور کوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد که:

«چگونه دیدى رفتارى را که خدا با برادرت نمود؟»فرمود:«ما رأیتُ الا جمیلاً؛ غیر از خوبى و جمال چیزى ندیدم». (26)

این برخورد از سر رضایت و عاشقانه، فضاى مجلس را علیه ابن زیاد دگرگون نمود و او را زمینگیر کرد.

وقتى انسان به عظمت صفات و اسمای الهى پى ببرد، بهت زده مى‏شود و در آن وادى، پاى عقل را چوبین دیده ، در حرارت تمنا و خیرگى تماشا به یکباره مى‏سوزد، پس طبعاً اراده‏اى که در این آتش صیقلى مى‏شود، شکست ‏ناپذیر است. نه رهبر عاشورا و نه هیچ یک از اهل‏بیت و اصحاب با آن همه صحنه‏هاى دلخراش و فشارهاى سخت درونى و بیرونى از پاى در نیامدند و زبان اعتراض نگشودند. درک این حقیقت و این حالت ،درک مشکلى است، از آن جهت که عقل آدمى جز حیرت و شگفتى در این باره به چیزى نمى‏رسد و در مقابل حرکات اعجاب‏آمیز سیدالشهدا زانوى تسلیم و عجز بر زمین مى‏زند. امام زین‏العابدین در وصف این ویژگى در عمه خویش مى‏فرماید:

«در سفر اسارت از کوفه تا شام، بارها شاهد بودم که عمه‏ام زینب غذاى خود را بین کودکان تقسیم مى‏نمود و خود از شدت گرسنگى و ضعف نماز شب را نشسته مى‏خواند ، در ایام سفر هیچ‏گاه نماز شب او ترک نشد». (27)

--------------------------------------------------------------------------------------------------

پى‏نوشت‏ها:

1. عرفان و حماسه، آیت‏اللَّه جوادى آملى، ص‏35، نشر رجاء، 1372، به نقل از نمط نهم اشارات و تنبیهات.

2. مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

3. همان، دعاى عرفه.

4. مقتل الحسین، مقرّم، ص‏261، بصیرتى، قم، 1394ق.

5. همان، ص‏304.

6. همان، ص‏306.

7. لهوف، ص‏166، 167.

8. جامع الاسرار و منبع الانوار، سید حیدر آملى، ص‏11 مقدمه، تهران، 1347. (همه مردم را در راه خشنودى تو ترک گفتم، و خانواده‏ام را رها کردم تا تو را بینم، اگر مرا قطعه قطعه کنى، باز هم دلم به سوى دیگرى مشتاق نخواهد شد.)

9. نفس المهموم، ص‏371.

10. سوره ذاریات، آیه 56.

11. بحارالانوار، مجلسى، ج‏44، ص‏196.

12. مقتل، ابومخنف، ص‏106.

13. همان، ص‏112.

14. الفتوح، ص‏53.

15. لهوف، ص‏165.

16. مقتل، ابومخنف، ص‏105.

17. مفاتیح الجنان، بخشى از دعاى امام حسین(ع) در روز عرفه.

18. بحارالانوار، ج 44، ص 297

19. کنوز السعادة و رموز الشهاده، تألیف علامه حاج میرزا محمد رفیع نظام العلماء، چاپ 1322 ه.ق، تبریز، ص 150 151.

20. بحار الانوار، ج45، ص 80

21. بقره(2) آیه 165

22. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 328.

23. مقتل الحسین، خوارزمى، ج‏1، ص‏239، بحارالانوار، ج‏44، ص‏383.

24. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص‏336.

25. همان، ص‏328.

26. بحارالانوار، ج‏45، ص‏116.

27. زینب کبرا، اسماعیل منصورى، نشر آیه، ص 38.




...

طبقه بندی:
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 92/8/13 توسط حسین صمیمی فر | نظرات ()
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin
قالب وبلاگ